به گزارش خبرورزان، دکتر سید جواد میری در نشست «مصادیق تاریخی آذربایجان پیشرو در انقلاب در ۱۵۰سال اخیر» در تبریز، با بیان اینکه چند نکته مفهومی در این میان وجود دارد، اظهار کرد: یکی نقش آذربایجان در تحولات اخیر و دیگر اینکه وقتی از آذربایجان پیشرو سخن میگوییم مقصودمان از پیشرو چیست؟ وی با بیان اینکه در افواه عمومی «پیشرو» به معنی کسی که جلو افتاده است، بیشتر کاربرد دارد، افزود: این موضوع الزاماً مثبت و منفی نیست اما در تاریخ نگاری وقتی از پیشرو بودن سخن میگوییم این پیشرویی از ۲۰۰ تا ۴۰۰ یا هزار سال قبل بوده یا نبوده است؟
میری خاطرنشان کرد: به نظر میرسد که یک بدعت و نوآوری در این مسئله رخ داده است که به نوعی متناظر به جلو افتادن و پیشرفته بودن است در صورتی که پیشروی متناسب با جلو افتادن نیست بلکه در باب یک فلسفه نوینی از نسبت جان و جهان صحبت میکند و تا جایی که میدانم مفهوم پیشرو صرفاً به معنی جلو افتادن یا عقب ماندن از چیزی و امری نیست بلکه اشاره به مفهوم بنیادی از صورتبندی مدرنیته دارد.
وی با بیان اینکه در گذشته وقتی اتفاقاتی چون سیل، زلزله، فتح و ظفری رخ میداد آن را به مشیت نسبت میدادند؛ افزود: مشیتی که یا به خداوندگاری نسبت میدادند یا به ارواح و اجداد و خدایان دیگر نسبت میدادند، به نظر میرسد انسان در یک مدت طولانی وقتی میخواسته اجتماع انسانها را بفهمد به یک مشیتی نسبت میداد.
میری ادامه داد: در ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال گذشته انسانها از مشیت به سمت پیشرفت و توسعه عبور کردهاند یعنی یک فلسفه جدیدی شکل گرفته است که یکی از بنیادهای اندیشه سوز آن، نوآگاهی است و نوآگاهی یعنی به معنای خروج انسان از هر نوع عبودیت غیر از آنچه عقل است، این مثل اینکه یک نوع دیگری از انسان متولد شده است و اینجا نقش تدبیر انسانی برجستهتر میشود و بین تقدیر و تدبیر جابجایی صورت میگیرد یعنی از این پس همه چیز را به تقدیر حوالت ندهیم .
این استاد دانشگاه تاکید کرد: در افکار عمومی وقتی میگوییم پیشرو یعنی کسی جلو افتاده است و الزاما مثبت یا منفی نیست اما در تاریخ نگاری وقتی صحبت از پیشرو میکنیم، باید از خود سوالی کنیم این مفهوم پیشرو هزار سال پیش هم بوده است یا نه، درست است کلمه پیش و رو بوده و به هم چسبیدهاند اما نوآوری شکل گرفته است که متناظر به یک امر بیرونی است و یقینا پیشرو مساوی با جلو افتادن نیست.
وی افزود: در باب فلسفه، صورت بندی نوینی از جهان، جان و نسبت آنها صحبت میکنند و مفهوم پیشرو صرفا اشاره به جلو افتادن یا عقب افتادن از چیزی نیست، اشاره به مفهوم بنیادی در صورت بندی از مدرنیته دارد که یکی از فیلسوفان آلمانی از دو گانهای استفاده میکند که بشر حداقل در طول تاریخی که از عصر کشاورزی بوده است، ذیل کلان مفهومی زندگی خود را درک کرده، و مفهومی به نام مشیت را بیان کرده است و هیچ وقت هم خود را بسیار دائم مدار جهان ندانسته است.
میری خاطرنشان کرد: وقتی انسان در دوران طولانی قصد داشت نسبت جان، جهان و جامعه را درک کند به یک مشیت نسبت داده است و در ۳۰۰ ساله اخیر فلسفه جدیدی شکل میگیرد که مولفه بنیادین نقش سوژه یا من خودآگاه است، که یکی از مولفههای اصلی روشنگری، خروج انسان از هر نوع عبودیت غیر از عقل است که یک سنخ دیگری از انسان متولد میشود و نقش تدبیر انسانی نسبت به تقدیر برجستهتر میشود و بین تدبیر و تقدیر جابهجایی صورت میگیرد.
وی گفت: اینکه فهم ما از دایره تدبیر و تقدیر چه قدر است، بستگی به شعور ما از فهم مناسبات دارد، وقتی از پیشرو بودن در باب آذربایجان صحبت میکنیم، بحثی میکنیم که یک سمت آن در باب فلسفه تاریخ است، انسانی که در گوشه جهان زندگی کرده تلقی از محاسبات جهان امروز کنونی یافته است و از زمان ناصرالدین شاه آرام آرام کتاب ها و صورت بندی نظری هم شکل گرفت و افرادی چون میرزا اقاخان کرمانی و… صحبتی از ترقی یا ملل راقیه میکنند و منطقه آذربایجان سریعتر از بخشهای دیگر ایران به این ایده ها اهتمام میورزند.
وی گفت: باید مفهوم پیشرفت و پیشرو بودن را در این فضا مسئله مند کنیم و ساده از روی آن رد نشویم، مفهوم دیگری هم به نام انقلاب در این صورت بندی مطرح است و اگر دقیق از منظر فلسفه سیاسی و تاریخی نگاه کنیم، انقلاب بیش از ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال عمر نداشته است، قبل آن شورش داشتیم، عدهای علیه ظلم قیام کردند اما اگر مفهوم انقلاب را آنگونه که در ایران و کشورهای دیگر مطرح است صورت بندی کنیم،به جای دقیقی نمیرسیم.
میری خاطرنشان کرد: اگر مفاهیم را بفهمیم و سر جای درست خود استفاده کنیم، انقلاب یعنی برآمدن سوژه و سوژه همان نوعی از انسان است که جامعه آگاهی داشته که عمری سیصدساله دارد حالا اگر کسی بیاید بگوید شاهنامه هم گفته کاوه آهنگر هم انقلاب کرده، نه اینگونه نیست؛ پیش از دوران جدید شورش رعیت داشتیم، نه انقلاب رعیت. اما تصوراینکه نهاد امپراطوری یا سلطنت را بردارند در مخیله انسان رعیت خطور نمی کرد.
وی اضافه کرد: انسانی که در فکر کنار نهادن نهاد و مقام سلطنت و پادشاهی است، نوع جدیدی از انسان است، این پدیده جدید است که آرام آرام در تاریخ ما هم ظهور میکند که قدرت را میتوان مشروط و محدود کرد، و تقریبا در دوره مشروطه آذربایجان به این جامعه آگاهی دست یافته است. وی متذکر شد: اینکه میگویند آذربایجان پیشرو در انقلاب بوده به این معنا است که این منطقه زودتر از دیگر مناطق با مفاهیم جدید و مدرن آشنا شده است.
وی افزود: اگر پیش فرضها و مفروضات را جدی نگیریم موقع نگرش به تاریخ صرفا به افراد می نگریم و نقش آنها را پررنگ می بینیم. به عنوان مثال جنبش خلق مسلمان چگونه در تاریخ معاصر ایران رخ داد، یا در انقلاب مشروطه چه اتفاقی رخ داد با اینکه آذربایجان پیشرو بود، اما افرادی که جزو مستبدین بودند، در عرض چند ماه سوار وج مشروطه شدند و انقلابیون را حذف کردند؛ وقتی به فهم خود از روندهای تاریخی میاندیشیم، باید به این مفروضات بیشتر توجه کنیم.
میری در پایان با تاکید بر توجه کردن به این مفروضات و با اشاره به نقش آذربایجان در پیشرو بودن تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر گفت: وقتی در دوره مشروطه افرادی چون طالب اف، ملکم خان، زین العابدین مراغه ای صحبت از ترقی و قانون میکنند آرام آرام چیزهایی شکل میگیرد که در منطقه آذربایجان نسبت به سایر بخشهای ایران سریعتر به آن اهتمام میکنند و این ممکن است به دلیل مجاورت با کشورهای اروپایی و رفت و آمد ایرانیان به اروپا و برعکس به این منطقه باشد.
- کد خبر 1430
- پرینت