- جناب آقای علیانسب، در بحث آذربایجان رهبر معظم انقلاب فرموده اند: « هر روایتی از تاریخ ایران بدون اشاره درست به تاریخ آذربایجان ناقص و ناتمام است»، نظرتان چیست؟
متاسفانه ما شخصیتهای تاریخی خود را نمیشناسیم، در مسئله پیشهوری اکنون جوانان ۲۵ ساله میگویند پیشهوری قهرمان است، ۵۰ سالهها نمیشناسند و ۷۰ سالهها میگویند کمونیست بود و نظرها در مورد پیشهوری ۱۸۰ درجه در حال تغییر است و اگر این مسائل را بیان نکنیم دچار مشکل میشویم چراکه رهبر انقلاب فرمودند اگر تاریخ را ننویسید دیگران هرگونه که میخواهند مینویسند. لذا ما باید در نوشتن تاریخ ایران بایستی روایت صحیح از آذربایجان را ارائه دهیم.
- در بحث تاریخی میان افراد اتفاق نظر وجود ندارد و قرار هم نیست به وحدت نظر برسیم، آیا غیر از این است؟
بلی درست است که در بحث تاریخی میان افراد اتفاق نظر وجود ندارد و قرار هم نیست به وحدت نظر برسیم، اما در نظریه دیویس گفته شده افزایش انتظارات باعث انقلاب ایران شده و ادله تاریخی او نیز درست است، در نظریه جانسون نیز گفته شده تناقض ارزشهای شاهنشاهی در ساختار جامعه دچار مشکل شد و زمانی که دقت میکنیم میبینیم درست هستند چراکه در بحث تاریخی به هر شکلی نگاه کنیم ثمره همین است و نیازمند نگاه جامع و مطالعه است تا به نظرات درست رسید. اگر به مسائل تاریخی سال ۱۳۵۶ توجه کنیم، اگر بگوییم آیت الله قاضی نبود انقلاب پیروز نمیشد حرف بیراهی نیست اما نمیتوان گفت صاحب انقلاب است و باید دقت کرد آذربایجان کجا بازیگردان، کجا بازیگر و کجا بازیچه بود اگر اینها از هم تفکیک نشود، دچار مشکل میشویم.
- به لحاظ تاریخی آذربایجان کی بازیگردان، کجا بازیگر و کجا بازیچه بود؟
در نهضت تنباکو آذربایجان بازیگردان بوده و میرزای شیرازی بزرگ بازیگر است یا در نهضت مشروطه آذربایجان بازیگر و تهران بازیگردان است اما بعد از شکست مشروطه، ستارخان کارگردان تمام بازیها در کشور است و اگر آذربایجان و ستارخان نبود، مشروطه به ایران باز نمیگشت؛ اینکه مدیریت کرده یا نقش ایفا میکند اهمیت بالایی دارد.
در بحث فرقه نیز پیشهوری بازیچه و بازی بین آذربایجان و استالین است اما روسیه بازیگردان است. آذربایجان هرجا کاری کرده، با وحدت همراه بوده است، در نهضت تنباکو اگر آذربایجان اتحاد نداشت یکدست عمل نمی کرد، ناصرالدین شاه را نمیتوانست وادار کند تا از قرارداد تنباکو عقب نشینی کند و ادله تاریخی هم بر این وجود دارد؛ در مشروطه نیز متحد کار کردیم، وقتی علما و ستارخان با هم متحد شدند کار انجام شد.
در این موضوع دو پیشفرض داریم؛ پیش فرض اول نقش بازیگر، بازیگردان و بازیچه شدن است و پیش فرض دوم نیز وجود وحدت بین همه نیروها است. سال ۱۳۲۵ فرقه از تبریز خارج میشود و در قضیه فرقه آذربایجان به شدت تنبیه شد و با این تنبیهی که شد نباید انتظار داشت با جدیت در عرصه های سیاسی حضور داشته باشد؛ آذربایجان را مردم از پیشهوری گرفتند دولت که نگرفت، محمدرضا وقتی پادشاه شد، متهم به ضعف بود و جریانات سیاسی جسور در کشور ایجاد شده بود.
آذربایجان بعد ۱۵ ماه برگشت و محمدرضاشاه شروع به تنبیه کردن تبریز کرد و زهر چشم گرفت که اعدامهای گسترده فرقه چیان را به همراه داشت و در اسناد پهلوی آمده است که یازده هزار اعدام انجام شده بود. این تنبیه چنان بود که انجمن آذربایجان نامه نوشت و در آن نامه معترض شد که عوامل حکومت چنان ستمی میکنند که مغول نکرده است.
از لحاظ عاطفی در دوره بعد پیشهوری، تبریز تنبیه جدی شد و برای شرکت در حوادث سیاسی نباید انتظار داشت تا نقش قبلی را داشته باشد و بازیگر درجه دو شد و تأثیرگذاری چندانی نداشت اما بیتفاوت هم نبود.
در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز در تبریز روزنامه مهد آزادی تاثیر بسیاری در حوادث داشت که مرحوم پیمان آن را تأسیس کرده بود و بازیگردان این نهضت مرحوم آیت الله کاشانی بود و تبریز در حد انتظار ظاهر نمیشد چراکه اختلاف بین تفکر ملیگرایی و مذهبی مابین کاشانیچیها و مصدقچیها وجود داشت و اگر در تهران اختلافی باشد، به تبریز هم میرسد.
شش ماه بعد رفتن پیشهوری، شاه به تبریز میآید حوزویها استقبال از او را تحریم میکنند اما آیت الله شریعتمداری به استقبال او میرود و عذرخواهی میکند از این بابت علما دیر خبردار شدند و بیانیه میدهد شاهنشاه شیعه به پایتخت شیعه میرود اما بقیه حوزوریها مخالف بودند ومیرزا فتاح شهیدی در این قضیه مخالف شریعتمدار شد. این گونه علما دو دسته میشوند و تبریز دورهای را طی میکند که راکد است تا به سال ۱۳۴۱ برسد. سید هادی خسروشاهی نوشته است: همسایه امام خمینی(ره) و نور چشمی آیت الله شریعتمداری بودم، امام دعوت کرد و گفت، به آذربایجان بروید و اگر انجمن ایالتی و ولایتی در این حد که در قم، مشهد و تهران بماند، مانند کارهای قبلی زمین میخورد و شهرهای دیگر باید کمک کنند و با سید احمد خسروشاهی، مجتهد تبریزی، محمدعلی قاضی و دیگر علما صحبت کن؛ آذربایجان را گشتم با هر کسی صحبت کردم و بیانیهای با ۴۰ امضا به نفع انجمن ایالتی ولایتی جمع شد و بازار تبریز هم در طول این نهضت تا زمانی که در آذر ماه لایحه پس گرفته شود، تق و لق و نیمه تعطیل بود.
در تبریز هیچکس با این نهضت مخالفت نمیکند و آیت الله شریعتمداری در قم با امام(ره) دست به دست هم دادهاند و با همان اتحاد قم، تبریز هم به مخالفت با لایحه انجمن ایالتی ولایتی برمیخیزد.
- بنا به فرمایش مقام معظم رهبری اگر نقش آیت الله شریعتمداری را در تبریز نادیده بگیریم نمیتوان روایت درستی از تاریخ ایران و آذربایجان داشت، درست است؟
اگر نقش آیت الله شریعتمداری را در تبریز نادیده بگیریم نمیتوان روایت درستی داشت، آیت الله شریعتمداری با امام(ره) کلا یکی بوده و تفاوتی بین آنها نبود. هر بیانیهای که امام میدادند، آیت الله شریعتمداری در نهایت با یک روز فاصله در حمایت از او بیانیه میداد اما بعد از مدتی آیت الله شریعتمداری حمایت نکرد. آیت الله شریعتمداری روحیه انقلابی نداشته و ملاحظات خاصی داشت که سبب اختلاف وی با امام(ره) شد و نقل شده است یک روز آقای اهری و خسروشاهی سال ۱۳۴۲ به سبب ترس اختلاف میان آنها به سوی آیت الله مطهری و بهشتی رفتند که هر دو شاگرد امام بودند تا واسطه گری کنند، آنها گفتند امام(ره) در اعلامیهها از آیت الله شریعتمداری حمایت کند و امام(ره) نیز فرمودند آیت الله شریعتمداری هم از شاه انتقاد کنند ولی هرچه تلاش کردند آیت الله شریعتمداری زیر بار نرفت و اختلاف سال ۱۳۴۲ پیش آمد.
شاه تهدید می کند اگر طلبهها مخالفت با انقلاب سفید را شدت دهند سرکوب میکنیم بر همین اساس در دوم فروردین ۱۳۴۲ که مصادف با شهادت امام صادق(ع) هم بود این سرکوب اتفاق می افتد و هر دو عزای عمومی اعلام میکنند و دوم فروردین امام(ره) در خانه، آیت الله شریعتمداری در دفتر و آیت الله گلپایگانی در فیضیه روضه داشتند. قرار بود نیروهای حکومتی روضهها را برهم بزنند اما توان بر هم زدن دفتر امام(ره) و آیت الله شریعتمداری را نداشتند و تنها فیضیه را به خاک و خون میکشند و امام خمینی(ره) بلافاصله به فیضیه میرود و در سخنرانی ای می گویند، حالا که زدند ما نیز بهرهبرداری میکنیم اما آیت الله شریعتمداری میگوید، آنها باز هم میکشند.
نیروهای حکومتی در تبریز وارد طالبیه میشوند و در مدرسه طالبیه زد و خورد میشود و هدف فقط ترساندن بود، این مورد به مسجد حاج یوسف که مراسم مذهبی در آنجا برگزار میشد، کشانده شده و درگیری جدیتر میشود و فروردین ۴۲ تبریز، آقای قاضی از دیدگاه امام(ره) و آقای ناصری از دیدگاه شریعتمداری حمایت می کنند. در تهدید ۱۸ خرداد ماه نیز میگویند، اگر مقابله کنید، زنان هرزه را به دفتر مراجع میریزیم تا آبروی شما را ببرند، امام(ره) میگوید، هیچ غلطی نمیتوانند نمیکنند. اما آیت الله شریعتمداری میگوید، چرا این اتفاق بیافتد. این دو دیدگاه در قم ایجاد شده، به تبریز منتقل میشود.
سال ۱۳۴۲ روز عاشورا در تبریز به همان اتفاقی که در قم امام اعتراض کرده بودند، در تبریز هم در خانه آقای قاضی روحانیون هم قسم میشوند تا مساجد و منبرها را تعطیل کنند و محرم نیز روحانیون قسم میخورند تا از هیچ چیزی نترسند. در ماه محرم شهربانی طلبهها را دستگیر میکنند و آزادی آنها بستگی به مذاکرات آیت الله شریعمتداری و امام(ره) دارد.
از آنجا که امام خمینی(ره) مرجع بود بنا به گفته آقای امینی برای کمک به امام، با آقای مرتضوی رفتیم از آیت الله شریعتمداری گواه بگیریم. بسیار سختی کشیدیم و عدهای بودند که اجازه نمیدادند نزدیک او شویم در حالیکه هادی خسروشاهی هم نوشته است برای کمک به امام، به دیدار آیت الله شریعمتداری در ری رفتم و او گفت برو تبریز عدهای را بیاور تا از امام حمایت کنند؛ بنابراین تاریخ به دو شکل نقد شده است.
اطرافیان آیت الله شریعمتداری افرادی بودند که با امام مشکل داشتند اما خود او از امام دفاع میکرد، امام آزاد میشود و خطبای تبریز اکثرا در زندان بودند و این خطبا که با یکدیگر ارتباطی نداشتند در زندان قزل قلعه باهم مرتبط می شوند و شبکه شسازی می کنند.
اختلاف میان آیت الله شریعتمداری و امام که بزرگ شد، تبریز دوباره به کما رفت و از سال ۱۳۴۳ ما شاهد کوچ علمای تبریز به قم و دیگر جاها هستیم. بعد از این کوچ، آقای قاضی تنها می ماند و فرد درجه دو نیز آقای انزابی بود و آن قدر سرکوب زیاد شده بود که مساجد کارکرد چندانی نداشته و روضههای زنانه و خانگی برگزار میشد. خطبایی که از تبریز رفتند عمدتاً ارادتمندان آیت الله شریعتمداری بودند و در فضای تبریز انتظار ایجاد شده بود که اگر قرار باشد آرامش داشته باشند بهتر است به جای دیگری بروند که شناختی از آنها نداشته باشند و این خطبا سلب مسئولیت کردند.
- اختلاف مراجع، بسیار مهم است، امام که از ایران رفت، نظر آیتالله شریعتمداری نیز کنار آمدن با رژیم بود. این فضا چگونه مدیریت شد؟
آیت الله خویی در عید غدیر سال ۱۳۵۷ مرجع تقلید بسیاری در ایران و آذربایجان بود. شهربانو فرح که خود از سلسله جلیله سادات بود برای دیدار آیت الله خویی به عراق میرود، آیت الله خویی بیمار بود و اجازه دیدار نمیداد. آیت الله خویی را برای رهایی از این دیدار به کوفه میبرند. اما او را گیر میآوردند و فرح را ملاقات می کند و تنها یک عکس از آن دیدار منتشر شد و آن را در تلویزیون بوق و کرنا کردند و گفتند، آیت الله خویی دعوت مردم به وحدت برای شاهنشاه دعا کرده است. به دنبال آن، در مدرسه حجتیه میان طرفداران آیت الله خویی و امام خمینی(ره) دعوا ایجاد شده و طلبهها یکدیگر را زدند بهگونهای که طلبهها از ایران به پاریس رفتند تا از امام بپرسند چگونه میتوان به آیت الله خویی اهانت کرد و امام نپذیرفته بودند.
وی با بیان اینکه آیت الله شریعتمداری موضعی داشت که به نفع پهلوی بود و می گویند این موضع نباید جایی درز پیدا کند اما خودشان رسانهای میکنند، گفت: در سال ۱۳۵۶ مراسمات مربوط به بزرگداشت سید مصطفی خمینی برگزار شده و قیام قم اتفاق میافتد و بهمن ماه موضوع چهلم شهدای قم بود که جریان را آقای قاضی که فرد با سیاستی بوده و کسی جز امام خمینی(ره) از نظر شخصیتی، سیاست و زرنگی با او قابل مقایسه نیست، رهبری میکند.
آیت الله قاضی تمامی کارها را برای قیامی بزرگ انجام میدهد و ۲۹ بهمن ۵۶ تبریز باز هم با وحدت پیش میرود و تمام طرفداران آیت الله شریعتمداری هم بیانیه چهلم را امضا کردند و همه روحانیت به اتفاق امضا میکنند و ۲۹ بهمن ماه بهگونهای نهضت جلو میرود که صرفاً آقای قاضی ماجرا را به طور کامل میدانست. آیت الله قاضی آن قدر در سخنرانیها متین صحبت کرده که اتفاق خاصی در تبریز رخ نداده است اما صبح روز ۲۹ بهمن ماه دانشجویان دانشگاه را به تعطیلی میکشانند و بستر آماده قیام بزرگ است. اما حق شناس با گلوله خود به محمد تجلا بزرگترین خیانت به پهلوی را رقم زد و تمام پاس های گل را به آیت الله قاضی داد و آنها انفجاری شروع کردند.
هیچ آسیبی به مردم و اموال مردم وارد نشد و وقتی تانکها در خیابان مستقر شدند، آیت الله قاضی بعد از ظهر قیام را آرام میکند و روحانیون طرفدار آیت الله شریعتمداری بیانیه داده و مردم را به آرامش دعوت میکنند، آیت الله قاضی آنقدر زرنگ بود که بعدازظهر از رابطه خوب آیت الله شریعمتداری با دربار استفاده کرده و آنها را به آرامش دعوت میکند درحالیکه ۳۰ بهمن ماه زندگی عادی در تبریز جریان داشت و برای شهدای دیروز مجلس ختم هم گرفتند.
مدیریت قاضی در ۲۹ بهمن ماه بحثی جدی است که کسی جز او نمیتوانست انجام دهد. رهبر معظم انقلاب فرمودهاند: اگر ۲۹ بهمن تبریز نبود، قیام قم همچنان سرکوب شده و به تاریخ میپیوست. ۱۸ اردیبهشت ۵۷ ماه موضوع دانشگاه تبریز رخ داده و با رفتن امام به نوفل لوشاتو ارتباط آیت الله قاضی با امام بهتر شده و او در اطراف مسجد کدخدا باشی چندین خانه گرفته و زنان رفت و آمد میکنند و پای زنان را هم به انقلاب باز میکنند و اعتصاب کارکنان شرکت نفت و بازار و همه به واسطه ایشان بوده است.
شاه که از ایران میرود قاضی در یک روز مانده به ۲۸ صفر، شش بهمن ماه در راهپیمایی تبریز ۱۰ شهید و ۲۵ زخمی میدهد و فردای آن هم قیام سراسری برگزار میشود. در بهمن ۵۷، روزی که فرودگاه بسته شده بود، آیت الله قاضی در فرودگاه نفوذ کرده بود که اگر فرودگاه تهران بسته است، امام را در تبریز بنشاند و آن زمان خلق مسلمان شکل گرفته بود ولی آنچنان حضور فعالی نداشت و روزی که قاضی را کنار میزنند شرارت خلق مسلمان آغاز میشود.
- کد خبر 1279
- پرینت